loading...

طناز طباطبایی

بازدید : 166
25 آذر 1399 زمان : 10:39

شب هایی که تماشاچی ها خیلی با کار ارتباط برقرار نمی کنند و خیلی نمی خندند کاملا به صورت طبیعی و ناخودآگاه روی من تاثیر می گذارد و آن شب هایی هم که تماشاچی خیلی خوشحال است و کار را می پسندد و انرژی مثبت می دهد قاعدتا باز روی من هم تاثیر مثبت می گذارد. ماجرای تئاتر هنوز برایم خیلی ماجرای پیچیده، سختگیرانه و حرفه ایغ نیست و خیلی برایم تجربی است. دوست دارم مرتب نقش های متفاوت را تجربه کنم تا در تئاتر هم به یک نقطه ای برسم که بگویم خب ازت الان به بعد دیگر من این کارها را نمی کنم و این کارها را می کنم. هنوز به آن نقطه نرسیدم و دوست دارم صحنه را تجربه کنم و هنوز صحنه برای من جا برای کشف کردن دارد. اینکه گفتید، در ابتدا روی صحنه تئاتر، سینمایی رفتار می کردید، متوجه نمی شوم، منظورتان را بیشتر توضیح می دهید؟ – پایه و اساس بازیگری در تئاتری مثل «تن تن …» بر اساس ژست است، ژست هایی که باید خیلی غلو شده و تئاتری باشند و همینطور باید خیلی بیشتر از حد معمول دیده شوند و در صدا هم کمی صداسازی داریم ولی من در نمایش «درس» و «کمی بالاتر» این تجربیات را نداشتم. در «درس» اصولا خیلی روی ژست کار نکردیم، درست است که من به واسطه تغییر لحن و رفتار فیزیکی، که مجبور بودم شبیه یک بچه باشم، تغییراتی در بازی ام داشتم اما هیچ وقت برخورد تئاتری با ماجرا نداشتم. فکر می کردم که اگر همان لحظه یک دوربین هم جلویم روشن کنند و تصویر بگیرند باز همین شکلی بازی می کنم، درست و غلط بودنش را هم نمی دانم چون به هر حال اولین تجربه ام در تئاتر بود؛ یا در «کمی بالاتر» به خاطر محدوده تاب ها و فضای کوچکی که به هر کسی اختصاص داده شده بود که در جزیره خودش فقط باید بازی می کرد و سالن «حافظ» که به لحاظ ساختاری سالن خاصی بود، باز هم خیلی شکل کار تئاتری و تفاوت های آن برایم جا نیفتاد. حالا در «تن تن …» فرم و مدیوم تئاتر بیشتر برایم جا افتاده است. شما در تئاتر این دغدغه را که مخاطب تان کمتر و محدودتر از تصویر است را ندارید؟ – من به یک اصلی همیشه معتقد هستم آن هم کم دیده شدن ولی خوب دیده شدن است. ممکن است مخاطب من در تئاتر، مخاطب چندان قابل مقایسه ای با سینما و تلویزیون نباشد ولی این اجازه را به من می دهد که متفاوت دیده شوم حتی اگر تماشاچی من ۱۰ نفر باشد، همان ۱۰ نفر برای من کافی هستند که بگویند یک کار متفاوت از طناز طباطبایی دیدیم. معضلی که به نظر من الان ۹۹ درصد بازیگرها یا حداقل جوان ها با آن درگیر هستند، این عدم تفاوت است. به خاطر اینکه ما در سینما در نقطه ای قرار داریم که هیچ فیلم متفاوتی ساخته نمی شود. همین الان که جشنواره تازه تمام شده است من به جرأت می توانم بگویم هیچ نقش متفاوت یا کار متفاوت یا فیلم متفاوتی که بگویم آهان یک کار عجیب از آدمی دیدم، ندیدم. هیچ فیلمنامه خوبی نیست و اصلا کار خوب کلید نمی خورد. یعنی ما هیچ وقت نمی توانیم در سینما «تن تن …» داشته باشیم، هیچ وقت من نمی توانم در سینما نقش یک سگ را بازی کنم؛ پس وقتی این موقعیت متفاوت را می توانم یک جای دیگر، که تئاتر باشد، تجربه کنم آن را از دست نمی دهم. فکر می کنم مخاطبی هم که من را دنبال می کند و پیگیر کارهایم است در تئاتر هم دنبال من می آید، کما اینکه آمده و خیلی از تماشاگرانی که شب ها بعد از کار می آیند و با هم صحبت می کنیم و گپ و گفتی داریم از سینما و تلویزیون پیگیر کارهای من بوده اند. برای من هم تجربه نقش های متفاوت لازم است. برای اینکه خودم را محک بزنم. اگر بتوانم این تفاوت ها را در خودم ایجاد کنم و خودم باور کنم که می توانم اینقدر متفاوت باشم، این باور در انتخاب های سینمایی ام هم تاثیر می گذارد و انگار با تجربه این نقش های متفاوت رشد پیدا می کنم. من به کمتر دیده شدن اعتقاد دارم و فکر می کنم اگر من سالی یک یا دو فیلم کار کنم، حالا دوتا تئاتر هم کنار اینها کار کنم، بهتر از این است سالی ۵ تا فیلم کار کنم که هیچکدام فرقی با آن یکی ندارد. ترجیح می دهم در سینما سالی یک فیلم کار کنم اما آن یک فیلم کار متفاوتی باشد و همینطور در تئاتر هم در کاری حاضر شوم که تئاتر متفاوتی باشد. تا امروز هم هر سه تجربه تئاتری ام هر کدام به دلایل کاری متفاوت به حساب می آمدند و من همیشه مطمئنا سراغ کارهای متفاوت می روم و کارهای تکراری انجام نخواهم داد. این تاکیدی که روی حضور در کارهای متفاوت دارید، من را با این سوال روبرو می کند که با این اوصاف بر چه اساس نقشی مثل نقش تان در «نارنجی پوش» را پذیرفتید که فکر می کنم موافق باشید که نقش متفاوت و خاصی نبود؟ این سوال وقتی پر رنگ تر می شود که یادمان می آید این تنها فیلم شما در سال ۹۰ بود؟ – «نارنجی پوش» جزو آن دسته کارهایی است که به واسطه حضور آقای مهرجویی پذیرفتم. سر تمرین های «درس» آقای مهرجویی درباره «نارنجی پوش» با من صحبت کردند. من تا به حال با آقای مهرجویی فیلم کار نکرده بودم بنابراین استقبال کردم چرا که دوست دارم از تک تک لحظه هایی که این آدم هنوز هست و کار می کند، استفاده کنم، هر چند اگر نقش کوتاه باشد یا متفاوت نباشد یا هر چیز دیگری. احساس من در آن ۴، ۵ ماهی که با ایشان کار کردم این بود که باید از هر لحظه ای که با این انسان با ارزش کار می کنم و در کنارش هستم استفاده کنم حتی اگر یک پلان سر صحنه کارش باشم و پشت دوربینش را ببینم، دیالوگ هایش با بازیگرانش را بشنوم، هندل کردن و دکوپاژ سر صحنه اش را ببینم خیلی بهتر از این است که نبینم و بگویم نقش برای من مهمتر است. در نتیجه ترجیح دادم حضور داشته باشیم و آن بخش را هم از نزدیک ببینم حتی اگر که فیلم خیلی مورد علاقه ام نباشد. البته «نارنجی پوش» به نظر من فیلم بدی نبود و نگاه متفاوتی داشت هر چند برخی منتقدان آن را دوست نداشتند و روی خوشی به کار نشان ندادند. نقش برای من چیز ویژه ای نداشت و خود آقای مهرجویی هم این را می گفتند. به اضافه اینکه آقای مهرجویی هم احتیاج داشت با من فیلم کار کند چون ما قرار بود «مرد اسباب بازی فروش» را با هم کار کنیم؛ فیلمی که قرار بود من و حامد بهداد نقش های اصلی آن باشیم اما آن فیلم به خاطر هزینه های بالایی که داشت ساخته نشد و من سر تئاتر ایشان رفتم ولی واقعا احتیاج داشتم که یک فیلم با ایشان کار کنم هر چند نقشم عادی و کوتاه باشد.

شب هایی که تماشاچی ها خیلی با کار ارتباط برقرار نمی کنند و خیلی نمی خندند کاملا به صورت طبیعی و ناخودآگاه روی من تاثیر می گذارد و آن شب هایی هم که تماشاچی خیلی خوشحال است و کار را می پسندد و انرژی مثبت می دهد قاعدتا باز روی من هم تاثیر مثبت می گذارد. ماجرای تئاتر هنوز برایم خیلی ماجرای پیچیده، سختگیرانه و حرفه ایغ نیست و خیلی برایم تجربی است. دوست دارم مرتب نقش های متفاوت را تجربه کنم تا در تئاتر هم به یک نقطه ای برسم که بگویم خب ازت الان به بعد دیگر من این کارها را نمی کنم و این کارها را می کنم. هنوز به آن نقطه نرسیدم و دوست دارم صحنه را تجربه کنم و هنوز صحنه برای من جا برای کشف کردن دارد. اینکه گفتید، در ابتدا روی صحنه تئاتر، سینمایی رفتار می کردید، متوجه نمی شوم، منظورتان را بیشتر توضیح می دهید؟ – پایه و اساس بازیگری در تئاتری مثل «تن تن …» بر اساس ژست است، ژست هایی که باید خیلی غلو شده و تئاتری باشند و همینطور باید خیلی بیشتر از حد معمول دیده شوند و در صدا هم کمی صداسازی داریم ولی من در نمایش «درس» و «کمی بالاتر» این تجربیات را نداشتم. در «درس» اصولا خیلی روی ژست کار نکردیم، درست است که من به واسطه تغییر لحن و رفتار فیزیکی، که مجبور بودم شبیه یک بچه باشم، تغییراتی در بازی ام داشتم اما هیچ وقت برخورد تئاتری با ماجرا نداشتم. فکر می کردم که اگر همان لحظه یک دوربین هم جلویم روشن کنند و تصویر بگیرند باز همین شکلی بازی می کنم، درست و غلط بودنش را هم نمی دانم چون به هر حال اولین تجربه ام در تئاتر بود؛ یا در «کمی بالاتر» به خاطر محدوده تاب ها و فضای کوچکی که به هر کسی اختصاص داده شده بود که در جزیره خودش فقط باید بازی می کرد و سالن «حافظ» که به لحاظ ساختاری سالن خاصی بود، باز هم خیلی شکل کار تئاتری و تفاوت های آن برایم جا نیفتاد. حالا در «تن تن …» فرم و مدیوم تئاتر بیشتر برایم جا افتاده است. شما در تئاتر این دغدغه را که مخاطب تان کمتر و محدودتر از تصویر است را ندارید؟ – من به یک اصلی همیشه معتقد هستم آن هم کم دیده شدن ولی خوب دیده شدن است. ممکن است مخاطب من در تئاتر، مخاطب چندان قابل مقایسه ای با سینما و تلویزیون نباشد ولی این اجازه را به من می دهد که متفاوت دیده شوم حتی اگر تماشاچی من ۱۰ نفر باشد، همان ۱۰ نفر برای من کافی هستند که بگویند یک کار متفاوت از طناز طباطبایی دیدیم. معضلی که به نظر من الان ۹۹ درصد بازیگرها یا حداقل جوان ها با آن درگیر هستند، این عدم تفاوت است. به خاطر اینکه ما در سینما در نقطه ای قرار داریم که هیچ فیلم متفاوتی ساخته نمی شود. همین الان که جشنواره تازه تمام شده است من به جرأت می توانم بگویم هیچ نقش متفاوت یا کار متفاوت یا فیلم متفاوتی که بگویم آهان یک کار عجیب از آدمی دیدم، ندیدم. هیچ فیلمنامه خوبی نیست و اصلا کار خوب کلید نمی خورد. یعنی ما هیچ وقت نمی توانیم در سینما «تن تن …» داشته باشیم، هیچ وقت من نمی توانم در سینما نقش یک سگ را بازی کنم؛ پس وقتی این موقعیت متفاوت را می توانم یک جای دیگر، که تئاتر باشد، تجربه کنم آن را از دست نمی دهم. فکر می کنم مخاطبی هم که من را دنبال می کند و پیگیر کارهایم است در تئاتر هم دنبال من می آید، کما اینکه آمده و خیلی از تماشاگرانی که شب ها بعد از کار می آیند و با هم صحبت می کنیم و گپ و گفتی داریم از سینما و تلویزیون پیگیر کارهای من بوده اند. برای من هم تجربه نقش های متفاوت لازم است. برای اینکه خودم را محک بزنم. اگر بتوانم این تفاوت ها را در خودم ایجاد کنم و خودم باور کنم که می توانم اینقدر متفاوت باشم، این باور در انتخاب های سینمایی ام هم تاثیر می گذارد و انگار با تجربه این نقش های متفاوت رشد پیدا می کنم. من به کمتر دیده شدن اعتقاد دارم و فکر می کنم اگر من سالی یک یا دو فیلم کار کنم، حالا دوتا تئاتر هم کنار اینها کار کنم، بهتر از این است سالی ۵ تا فیلم کار کنم که هیچکدام فرقی با آن یکی ندارد. ترجیح می دهم در سینما سالی یک فیلم کار کنم اما آن یک فیلم کار متفاوتی باشد و همینطور در تئاتر هم در کاری حاضر شوم که تئاتر متفاوتی باشد. تا امروز هم هر سه تجربه تئاتری ام هر کدام به دلایل کاری متفاوت به حساب می آمدند و من همیشه مطمئنا سراغ کارهای متفاوت می روم و کارهای تکراری انجام نخواهم داد. این تاکیدی که روی حضور در کارهای متفاوت دارید، من را با این سوال روبرو می کند که با این اوصاف بر چه اساس نقشی مثل نقش تان در «نارنجی پوش» را پذیرفتید که فکر می کنم موافق باشید که نقش متفاوت و خاصی نبود؟ این سوال وقتی پر رنگ تر می شود که یادمان می آید این تنها فیلم شما در سال ۹۰ بود؟ – «نارنجی پوش» جزو آن دسته کارهایی است که به واسطه حضور آقای مهرجویی پذیرفتم. سر تمرین های «درس» آقای مهرجویی درباره «نارنجی پوش» با من صحبت کردند. من تا به حال با آقای مهرجویی فیلم کار نکرده بودم بنابراین استقبال کردم چرا که دوست دارم از تک تک لحظه هایی که این آدم هنوز هست و کار می کند، استفاده کنم، هر چند اگر نقش کوتاه باشد یا متفاوت نباشد یا هر چیز دیگری. احساس من در آن ۴، ۵ ماهی که با ایشان کار کردم این بود که باید از هر لحظه ای که با این انسان با ارزش کار می کنم و در کنارش هستم استفاده کنم حتی اگر یک پلان سر صحنه کارش باشم و پشت دوربینش را ببینم، دیالوگ هایش با بازیگرانش را بشنوم، هندل کردن و دکوپاژ سر صحنه اش را ببینم خیلی بهتر از این است که نبینم و بگویم نقش برای من مهمتر است. در نتیجه ترجیح دادم حضور داشته باشیم و آن بخش را هم از نزدیک ببینم حتی اگر که فیلم خیلی مورد علاقه ام نباشد. البته «نارنجی پوش» به نظر من فیلم بدی نبود و نگاه متفاوتی داشت هر چند برخی منتقدان آن را دوست نداشتند و روی خوشی به کار نشان ندادند. نقش برای من چیز ویژه ای نداشت و خود آقای مهرجویی هم این را می گفتند. به اضافه اینکه آقای مهرجویی هم احتیاج داشت با من فیلم کار کند چون ما قرار بود «مرد اسباب بازی فروش» را با هم کار کنیم؛ فیلمی که قرار بود من و حامد بهداد نقش های اصلی آن باشیم اما آن فیلم به خاطر هزینه های بالایی که داشت ساخته نشد و من سر تئاتر ایشان رفتم ولی واقعا احتیاج داشتم که یک فیلم با ایشان کار کنم هر چند نقشم عادی و کوتاه باشد.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 18
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 89
  • بازدید کلی : 4063
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی